دوباره دقیقه ها رو کند و آهسته می بینم
دوباره چشم خدا رو رو خودم بسته می بینم
تا دلم آروم بگیره سر به کوچه ها می زارم
رو به آدما می خندم شب و تا فردا می بارم
تویه یک جاده ی برفی پی انتها می گردم
توی این رویای آبی هنوزم اسیر دردم
آخه دنیا تو چشام رنگشو باخته
آخه یک جنس غریبه آسمون منو ساخته
برده رنگ انتظارو بارون چشمای خستم
انگار آهنگی نداره بی تو این قلب شکستم
از سپیده تا سپیده آسمون ابری و تاره
مثل بغض سینه ی من شوق باریدن نداره
توی بارون به امید حرفات اشک چشمام بی قراره
عشق من سوز زمستون عشق تو شور بهاره
سلام.من از عکسهای عاشقونه خیلی خوشم میاد. وبلاگتون خیلی عالیه.این عکس هم خیلی رمانتیک.قربانت