شعرهای عشقولانه با عکسهای رمانتیک

 

یک به اضافه یک می شود دو
من به اضافه تو می شویم تو
دو منهای یک می شود یک
تو منهای من می شود تو
به خاطر همین است که فکر می کنم موجودیت من در همان دایره کوچک زیر علامت سئوال خلاصه می شود
و تو چه بدون من چه با من همیشه تو می مانی


 

غروب شد خورشید رفت. آفتابگردان دنبال خورشید می گشت ناگهان ستاره ای چشمک زد آفتابگردان سرش را پایین انداخت. آری.... گلها هیچوقت خیانت نمیکنند

ژ


 

نگاه اولت بر من اثر کرد

نگاه دومت دیوانه ام کرد

نگاه سومت عاشق ترم کرد

نگاه آخرت خاکسترم کرد


 

به شوق روی تو از مرز آفتاب گذشتم

به بیکرانه ترین کهکشان عشق رسیدم


 

کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر اسمان تفهیم کرد


 

خداوندا ! دستانم خالی اند و دلم غرق در آمال. یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن


 

آن قدر بر کشتی عشقت نشینم همچو نوح
یا به ساحل میرسم یا غرق دریا میشوم


 

گل سرخی به او دادم ، گل زردی به من داد
برای یک لحظه ناتمام ، قلبم از تپش افتاد

با تعجب پرسیدم : مگر از من متنفری ؟

گفت : نه باور کن ،نه ! ولی چون تو را واقعا دوست دارم ، نمی خواهم
پس از آنکه کام از من گرفتی ، برای پیدا کردن گل زرد ، زحمتی
به خود هموار کنی


 

چرا غمگینی؟ طلوع خواهد آمد همان گونه که غروب بار سفر خواهد بست

و قهر خواهد رفت و آشتی خواهد آمد و دلتنگی من و تو به اقیانوس

عشق و دریای عاشق خواهد بود یار خواهد آمد تا زندگی را میان ما تقسیم کند


چشم انتظار تو در کوچه های شب سر مِیکنم ترانه عشقت برای شب نسیم گمشده و انتظار من در لحظه های راکد و بی ادعای شب شاِید خِیال تو مهمان پونه هاست مست از گناه و لذت شب پونه های شب

 

دلت میاد نظر ندی